13سالگی
please love me for ever
یواشکی های من . . .
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.. اینجا یواشکی های من نوشته میشن فقط برای ااینکه با نوشتن اروم میشم...

پيوندها
ضد دختر
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان please love me for ever و آدرس skybanoo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


قالب وبلاگ | چت
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

نويسندگان
skybanoo

آرشيو وبلاگ
مرداد 1393


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : skybanoo

اون موقعا من اصلا دوست پسر نداشتم  نمیدونستم خوردنیه یا بردنی خخخ

من ی دختر ازاد بودم با دختر خاله هام بیشتر روزا میرفتیم پارک اما من تو نخ هیچ کدوم از پسرا نبودم...

تا اینکه...

تا اینکه مسخره کردن اینو اون شروع شد...همه میگفتن تو دیونه ای اینقدر ازادی اما تنهایی

منم مثل بچه درس خونا میگفتم : دوستیایی که نه ابتدا داره نه انتها چرا واردش بشم

خلاصه دیگه اینقدر مسخرم کردن تا اینکه ایندفعه وقتی رفتم بیرون دیگه به تموم پسرای دور و برم نگاه میکردم

همشون میومدن شماره بدن اما ازشون خوشم نمیومد و در میرفتم تا اینکه یکی بد به دلم نشست

وقتی تو ایستگاه اتوبوس نشسته بودم:

یک پسر خوشتیپ....چشمای درشت و مشکی...گونه های با نمکی داشت...صورت بدون ریش...

تا دیدم کیف دستشه فهمیدم یا دانشجوعه یا سرکار میره واس همینم ازش خوشم اومد چون فهمیدم از این علافه ها نیست

اتفاقا بدون عمد هردومونم سوار یک اتوبوس شدیم و باهم هم مسیر شدیم

اتوبوس سمت خانم ها خیلی شلوغ بود واس همینم مجبور شدن بیشتر خانمها بردن سمت آقایون

همونجا بود که من با اون پسر رو به روی هم واستادیم...قلبم داشت از سینم میزد بیرون اما بازم مغرورانه سرمو انداختم پایین

دیدم دستشو اورد جلو صورتم تو دستش ی کارت بود

خیلی استرس داشتم اخه اولین بار بود که داشتم از یک پسر شماره میگرفتم...خیلی حس عجیبی بود

همش استرس داشتم که نکنه یکی ببینه من دارم شماره میگیرم 

تا اومدم دستمو ببرم سمت دستش ....یکدفعه اتوبوس ترمز زدو دستمو گرفت تا نیوفتم

وووووووییی اب شده بودم از خجالتخجالتی

بالاخره کارتو ازش گرفتم و سریع از اتوبوس پیاده شدم اومدم خونمون اونشب حسم خیلی ناب بود هه

فرداش بعد از امتحان ریاضی ترم دوممون با دوستم پگاه رفتیم تا بتونم از تلفن عمومی به اون پسر زنگ بزنم

من: سلام خوبی منو شناختی یا نه؟

پسر:سلام ممنون بله شناختم شما همون دختری هستین که دیشب بهش شماره دادم تو اتوبوس.

من:اره درسته من همون دخترم...چه ریسک بزرگی کردی گفتی دیشب بهم شماره دادی ی وقت نگفتی دوست دختر دیگت باشه؟

پسر:(با خنده گفت)نه من فقط دیشب به تو شماره دادم و فقطم با خودتم

من:اها پس پاستوریزه ای منم لابد گوشام مخملک داره

پسر:نه پاستوریزه که...حالا شما چند سالته؟منکه 18

من:منم 14 سالمه

پسر:(با خنده گفت چقدر کم) حالا کی همو ببینیم؟

من:الانکه نمیتونم باید برم خونه اما بعدا هماهنگ میکنیم

بعد بدون خداحافظی پوریا گوشیو روم قطع کرد...گریه

فرداش دوباره بهش زنگ زدم گفت تروخدا بیا همو ببینیم!گفتم ماکه تازه همو دیدیم..

گفت ی چیزی میگم ناراحت نشو ...گفتم بگو؟گفت اونیکه دیدی من نیستم اسمم پوریا نیست بخدا

گفتم باشه فردا میام همو میبینیم امشب مادر بزرگم میاد خونمون و با عصبانیت گوشیو قطع کردم

من از اونیکه دیده بودم خوشم اومده بود همش استرس داشتم که این چه شکلیه...

اونشب مامان بزرگم اومد خونمون خوابید کلی خاطره تعریف کرد برام اینقدر خوشم میاد دیگران زندگیشونو برام تعریف کنن ههههه

 


نظرات شما عزیزان:

reza
ساعت22:45---9 مرداد 1393
لینکت کردم خوشهال میشم لینکم کنی
اینم ادرسمwww.no-girl2.loxblog.com
پاسخ:با کمال میل دوست خوبم


reza
ساعت22:14---9 مرداد 1393
پس بقیش چی . ببخشید ولی من خیلی کنکاوم بدونمممممممممممم
پاسخ:حتما مینویسم ممنون از اینکه میخونین خیلی خوشحالم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: