بالاخره رسید اولین قرارمون
please love me for ever
یواشکی های من . . .
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.. اینجا یواشکی های من نوشته میشن فقط برای ااینکه با نوشتن اروم میشم...

پيوندها
ضد دختر
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان please love me for ever و آدرس skybanoo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 4181
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


قالب وبلاگ | چت
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

نويسندگان
skybanoo

آرشيو وبلاگ
مرداد 1393


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : skybanoo

2/4/89

امروزم چند دیقه ای باهم تلفنی صحبت کردیم 

اون خواهر کوچولوش اومده بود و حسابی سر صدا میکرد

ی دفعه دیدم جیغ بچه در اومد نگو که فرهاد گرفته زدتش 

تازه امروز فهمیدم که عاااقااااا دست بزن هم داره ووووووییی

 

3/4/89

امروز همش اس بازی کردیمو چرت پرت گفتیم نتونستم بهش زنگ بزنم.

 

5/4/89

امروز کلا سه یا چهار دقیقه بیشتر نتونستم با عشقم صحبت کنم اخه زیاد تو خونه تنها نمیشم که بتونم باهاش حرف بزنم.

امروز روز مرده:)

میخام ی چیز خوجکل برای فرهاد بخرم نمیدونم چرا اینقدر بهش اعتماد دارم 

همش میگه که فقط با منه  و تمام عشقشو میخاد برای من بزاره

خداییش خیلی مهربونه

تا حالا کسی باهام اینجوری نبوده...

از همه مهمتر اینکه با حوصله جواب اسهامو میده و همش ازم تعریف میکنه...

7/4/89

امروز با فرهاد قرار گذاشتم تا با دوستم پگاه برم پیشش و برای اولین بار همو ببینیم فردا...

وااایی دل تو دلم نیست همش فکر میکنم که عشقم چه شکلی میتونه باشه

بی تقصیر

9/4/89

وقتی که با پگاه رفتیم فرهادو ببینیم یک پسر زشت و بد قیافه اومد جلوم و منم اصلا ازش خوشم نیومد:(

همونجا باهاش تموم کردم :|

حتی نرفتم دیگه براش کادوی روز مردشو بخرم

بره گمشه اه اه چندش...

اخه من بیام برای اولین بار با همچین ادمی دوست بشم عمرا...

 

10/4/89

حرفای مهربونانه و عشقولانه ی فرهاد روم اثر کرده بود واس همینم نتونستم تحمل کنم

اصلا انگار همش منتظر بودم یکی بهم اس بده

بدجور ب اس بازی بهش عادت کرده بودم برای همینم دوباره بهش زنگ زدمو معذرت خاستم

بهش زنگ زدموم گفتم پشیمونم که باهات تموم کردم

گفت چرا تموم کنی که حالا پشیمون برگردی؟

گفتم خوب عزیزم به با صداقتیه تو برم از کجا گیر بیارم؟حالا میشه بازم باهم باشیم یا برم؟

گفت عزیزم منکه از روز اولشم ازت خوشم اومده بود این حرفا چیه آغوش من رو به تو بازه

بعدشم گفت برو نهارتو بخور خانمی ...

خوشحالم:) احساس میکنم میتونیم منو فرهاد باهم تا تهش بمونیم

من از خدا خاستم یا منو با کسی دوست نکنه یا اگه کرد کسی باشه که تا تهش کنارم بمونه

خدایا دوووووستتدارم که فرهادو به من دادیبوسه

 

11/4/89

امروز خواب بودم فرهاد زنگ زده بوده به گوشیم  مامانم جواب داده خخخ

بیچاره حول کرده بوده به مامانم گفته علی اقا هستن؟؟؟(اسم بابای منم علی بوده فرهاد نمیدونسته)

مامانمم گفته بله بفرمایین من همسرشونم؟

بدبخت مرده بوده از ترس برگشته گفته علی عاقا حیدری هستن؟

مامانم گفته نه اشتباه گرفتین

خخخخخخخخخ

امروز سروش دوست پسر دختر خالم بهم اس داد

گفت ی چیزی بهت بگم ناراحت نمیشی؟

گفتم تا چی باشه؟

گفت ی داداش دارم خوب خوشگل با مرام باهاش دوس میشی؟

گفتم نه سروش من با کسی ام

همونجا دیدم ی شماره ناشناس بهم اس داد :

ناشناس:سلام گلم

من:سلام شما؟

ناشناس:محمد هستم داداشه اقا سروش

من:ببخشید منکه گفتم با کسی هستم باهاتون دوست نمیشم

ناشناس:اشکال نداره اونیکه میگیو ول کن...من محمد ام 20 سالمه ارایشگر هم هستم 

گفت چند وقته با کسی هستی؟

گفتم مدت زیادی نست

گفت اووووه پس دیگه خیانت نیست که این کارت بیا با هردومون باش بعد بینه ما انتخابتو بکن

منم دیدم بد نمیگه ...وسوسه شدمو قبول کردم ...

اما همش ته دلم فرهادو دوسش دارم...به دلم نشسته صداقت و سادگیش

 

12/4/89

امروز هم به محمد زنگ زدم هم به فرهاد...

فرهاد گفت صبحا از ساعت 7 تا 12 ظهر میره نیروگاه برای کارورزیش اخه تازه دیپلمشو گرفته

:)

شبا هم که تا 11 شب با رفیقاش میرن پارک دوچرخه سواری

بهش گفتم میشه منم سوار کنی؟

گفت چشم خانمی رو چشمم

یعنی این خانمی گفتناش تو حححححلللقمممم

:) عاااااااجقشم

 

13/4/89

امروز با محمد تموم کردم...

اخه وجدانم راضی نمیشد با دو نفر همزمان باشم

همش میترسیدم که نکنه امروز من با دو نفر بازی کنم فردا ی نفر بیادو با منو یکی دیگه بازی کنه

برای همینم با همون فرهاد میخام بمونمو با بقیه کاری ندارم

دخمل خوفی شدم

خجالتی

 15/4 89

امروز پسر عموم محسن ازدواج کرد رفت کرج پی زندگیش

شنیدم که با زنش دوست بوده وخونواده هاشونم واسه همین راضی نبودن به ازدواجشون

واااااایی منو فرهادم دوستیم مطمینا خونواده منو اونم راضی نمیشن ما به هم برسیم

ای خداااااااااااااااا

 

18/4/89

امروز از صبح تا همین الان که ساعت 5 صبحه 

با دختر خالم غذاله خونه ی مامان بزرگم بودیم خخخ

تا 5 صبح با هم فک زدیمخنده

اخه دوست پسر غذال (سروش)زده با یکی دعوا کرده حالا مرده 1 تومن ازش میخاد والا سروش میره زندان

نمیدونم راست میگه یا دروغ میگفت 800 از پولش جور شده مونده 200 

که داشت همونم سعی میکرد از غذاله بگیره

نمیدونم والا خداروشکر فرهاد هیچ وقت از من پول نخاسته یا بخاد بتیغه

حتی منم ازش شارژ نمیخام

اون عشقه خودمه...

 

19/4/89

امشب شب رویاهام بود...

چون فرهاد بهم گفت بعد از چندسال دوستی میخاد با من ازدواج کنه وووووووووووووووویی خدایااااا

من خیلی خوشحال شدم بعد یکی از عکسامو خاست تا به مامانش نشون بده

گفت عکستو بده تا به مامانم نشون بدم با چه فرشته ای دوستم:|

گفت از خدا میخاد که توی اون دنیا هم بجای پری منو ببینه:|

داشت خر میکرد کصااااااااافت نمیدونه ما خودمون خر چرونیم.....خخخخخ

حالا نکه منم خر نمیشم:|:|:|


نظرات شما عزیزان:

reza
ساعت22:10---9 مرداد 1393
خیلییییییی جالب بود تا اینجاش

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: