|
پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : skybanoo
2/4/89امروزم چند دیقه ای باهم تلفنی صحبت کردیماون خواهر کوچولوش اومده بود و حسابی سر صدا میکردی دفعه دیدم جیغ بچه در اومد نگو که فرهاد گرفته زدتشتازه امروز فهمیدم که عاااقااااا دست بزن هم داره ووووووییی3/4/89امروز همش اس بازی کردیمو چرت پرت گفتیم نتونستم بهش زنگ بزنم.5/4/89امروز کلا سه یا چهار دقیقه بیشتر نتونستم با عشقم صحبت کنم اخه زیاد تو خونه تنها نمیشم که بتونم باهاش حرف بزنم.امروز روز مرده:)میخام ی چیز خوجکل برای فرهاد بخرم نمیدونم چرا اینقدر بهش اعتماد دارمهمش میگه که فقط با منه و تمام عشقشو میخاد برای من بزارهخداییش خیلی مهربونهتا حالا کسی باهام اینجوری نبوده...از همه مهمتر اینکه با حوصله جواب اسهامو میده و همش ازم تعریف میکنه...7/4/89امروز با فرهاد قرار گذاشتم تا با دوستم پگاه برم پیشش و برای اولین بار همو ببینیم فردا...وااایی دل تو دلم نیست همش فکر میکنم که عشقم چه شکلی میتونه باشه9/4/89وقتی که با پگاه رفتیم فرهادو ببینیم یک پسر زشت و بد قیافه اومد جلوم و منم اصلا ازش خوشم نیومد:(همونجا باهاش تموم کردم :|حتی نرفتم دیگه براش کادوی روز مردشو بخرمبره گمشه اه اه چندش...اخه من بیام برای اولین بار با همچین ادمی دوست بشم عمرا...10/4/89حرفای مهربونانه و عشقولانه ی فرهاد روم اثر کرده بود واس همینم نتونستم تحمل کنماصلا انگار همش منتظر بودم یکی بهم اس بدهبدجور ب اس بازی بهش عادت کرده بودم برای همینم دوباره بهش زنگ زدمو معذرت خاستمبهش زنگ زدموم گفتم پشیمونم که باهات تموم کردمگفت چرا تموم کنی که حالا پشیمون برگردی؟گفتم خوب عزیزم به با صداقتیه تو برم از کجا گیر بیارم؟حالا میشه بازم باهم باشیم یا برم؟گفت عزیزم منکه از روز اولشم ازت خوشم اومده بود این حرفا چیه آغوش من رو به تو بازهبعدشم گفت برو نهارتو بخور خانمی ...خوشحالم:) احساس میکنم میتونیم منو فرهاد باهم تا تهش بمونیممن از خدا خاستم یا منو با کسی دوست نکنه یا اگه کرد کسی باشه که تا تهش کنارم بمونهخدایا دوووووستتدارم که فرهادو به من دادی11/4/89امروز خواب بودم فرهاد زنگ زده بوده به گوشیم مامانم جواب داده خخخبیچاره حول کرده بوده به مامانم گفته علی اقا هستن؟؟؟(اسم بابای منم علی بوده فرهاد نمیدونسته)مامانمم گفته بله بفرمایین من همسرشونم؟بدبخت مرده بوده از ترس برگشته گفته علی عاقا حیدری هستن؟مامانم گفته نه اشتباه گرفتینخخخخخخخخخامروز سروش دوست پسر دختر خالم بهم اس دادگفت ی چیزی بهت بگم ناراحت نمیشی؟گفتم تا چی باشه؟گفت ی داداش دارم خوب خوشگل با مرام باهاش دوس میشی؟گفتم نه سروش من با کسی امهمونجا دیدم ی شماره ناشناس بهم اس داد :ناشناس:سلام گلممن:سلام شما؟ناشناس:محمد هستم داداشه اقا سروشمن:ببخشید منکه گفتم با کسی هستم باهاتون دوست نمیشمناشناس:اشکال نداره اونیکه میگیو ول کن...من محمد ام 20 سالمه ارایشگر هم هستمگفت چند وقته با کسی هستی؟گفتم مدت زیادی نستگفت اووووه پس دیگه خیانت نیست که این کارت بیا با هردومون باش بعد بینه ما انتخابتو بکنمنم دیدم بد نمیگه ...وسوسه شدمو قبول کردم ...اما همش ته دلم فرهادو دوسش دارم...به دلم نشسته صداقت و سادگیش12/4/89امروز هم به محمد زنگ زدم هم به فرهاد...فرهاد گفت صبحا از ساعت 7 تا 12 ظهر میره نیروگاه برای کارورزیش اخه تازه دیپلمشو گرفته:)شبا هم که تا 11 شب با رفیقاش میرن پارک دوچرخه سواریبهش گفتم میشه منم سوار کنی؟گفت چشم خانمی رو چشممیعنی این خانمی گفتناش تو حححححلللقمممم:) عاااااااجقشم13/4/89امروز با محمد تموم کردم...اخه وجدانم راضی نمیشد با دو نفر همزمان باشمهمش میترسیدم که نکنه امروز من با دو نفر بازی کنم فردا ی نفر بیادو با منو یکی دیگه بازی کنهبرای همینم با همون فرهاد میخام بمونمو با بقیه کاری ندارمدخمل خوفی شدم15/4 89امروز پسر عموم محسن ازدواج کرد رفت کرج پی زندگیششنیدم که با زنش دوست بوده وخونواده هاشونم واسه همین راضی نبودن به ازدواجشونواااااایی منو فرهادم دوستیم مطمینا خونواده منو اونم راضی نمیشن ما به هم برسیمای خداااااااااااااااا18/4/89امروز از صبح تا همین الان که ساعت 5 صبحهبا دختر خالم غذاله خونه ی مامان بزرگم بودیم خخختا 5 صبح با هم فک زدیماخه دوست پسر غذال (سروش)زده با یکی دعوا کرده حالا مرده 1 تومن ازش میخاد والا سروش میره زنداننمیدونم راست میگه یا دروغ میگفت 800 از پولش جور شده مونده 200که داشت همونم سعی میکرد از غذاله بگیرهنمیدونم والا خداروشکر فرهاد هیچ وقت از من پول نخاسته یا بخاد بتیغهحتی منم ازش شارژ نمیخاماون عشقه خودمه...19/4/89امشب شب رویاهام بود...چون فرهاد بهم گفت بعد از چندسال دوستی میخاد با من ازدواج کنه وووووووووووووووویی خدایااااامن خیلی خوشحال شدم بعد یکی از عکسامو خاست تا به مامانش نشون بدهگفت عکستو بده تا به مامانم نشون بدم با چه فرشته ای دوستم:|گفت از خدا میخاد که توی اون دنیا هم بجای پری منو ببینه:|داشت خر میکرد کصااااااااافت نمیدونه ما خودمون خر چرونیم.....خخخخخحالا نکه منم خر نمیشم:|:|:|نظرات شما عزیزان:
خیلییییییی جالب بود تا اینجاش
|